Web Analytics Made Easy - Statcounter

هنری کیسینجر؛ او در 27 مه سال جاری 100 ساله می شود. شاید هیچ فرد زنده ای به اندازه کیسینجر در عرصه روابط بین الملل تجربه نداشته باشد. ابتدا به عنوان پژوهشگر دیپلماسی قرن نوزدهمی و سپس به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا و وزیر خارجه آن کشور و پس از آن به عنوان مشاور و فرستاده در 46 سال گذشته فعالیت کرده و با پادشاهان، روسای جمهور و نخست وزیران مختلف جهان دیدار داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  به گزارش فرارو به نقل از اکونومیست، هیئت حاکمه در پکن به این نتیجه رسیده اند که امریکا برای پایین نگهداشتن چین دست به هر کاری خواهد زد. در واشنگتن هیئت حاکمه قاطعانه معتقدند که چین در حال توطئه و اجرای نقشه برای جانشینی و ایفای نقش ایالات متحده به عنوان قدرت برتر جهان است.   من از مشاهده این روند نگران هستم. هر دو طرف خود را متقاعد کرده اند که طرف مقابل یک خطر استراتژیک است. ما در مسیر رویارویی قدرت های بزرگ قرار داریم. نگرانی من از تشدید رقابت برای کسب برتری فنی و اقتصادی میان چین و امریکاست. حتی زمانی که روسیه عمیقا در مدار چین فرو می‌ رود و جنگ بر جناح شرقی اروپا سایه می‌اندازد من نگران هستم که هوش مصنوعی باعث تشدید رقابت میان امریکا و چین شود. دو کتاب بعدی من در مورد هوش مصنوعی و ماهیت اتحادهاست و در آن به این موضوع پرداخته ام. در سرتاسر جهان، موازنه قوا و اساس فناورانه جنگ سریعا و به طرق مختلف در حال تغییر است و کشورها فاقد هرگونه اصل ثابتی هستند که بتوانند بر اساس آن نظم برقرار کنند. در نتیجه، اگر کشورها موفق به دستیابی به یک اصل ثابت نشوند احتمال دارد به زور متوسل شوند. براساس معیار کلاسیک در چنین وضعیتی ما در دوره پیش از وقوع جنگ جهانی قرار داریم جایی که هیچ ‌یک از طرفین از امتیازات سیاسی زیادی برخوردار نیستند و در آن هرگونه اختلال در تعادل می‌تواند به پیامدهای فاجعه ‌باری منجر شود.   من پس از مشاهده قتل عام ناشی از اقدامات آلمان نازی و تحمل مرگ 14 نفر از خویشاوندان نزدیک ام در جریان هولوکاست متقاعد شدم که تنها راه برای جلوگیری از درگیری ویرانگر، دیپلماسی جدی می باشد که به طور ایده آل توسط ارزش های مشترک تقویت شده است. به گمان ام سرنوشت بشریت بستگی به این دارد که آیا آمریکا و چین خواهند توانست با یکدیگر کنار بیایند یا خیر. پیشرفت سریع هوش مصنوعی به طور خاص تنها پنج تا ده سال به آن دو کشور فرصت می ‌دهد تا راهی برای همزیستی با یکدیگر پیدا کنند.   نقطه شروع برای اجتناب از جنگ تحلیل بیقراری فزاینده چین است. بسیاری از متفکران چینی باور دارند که امریکا در مسیر افول قرار گرفته و در نتیجه یک تحول تاریخی روی خواهد داد و چین جای امریکا را می گیرد.   رهبری چین از صحبت ‌های سیاستگذاران غربی درباره نظم جهانی مبتنی بر قواعد، خشمگین است و معتقد است که منظور غربی ها از این قواعد قوانین امریکا و نظم امریکایی می باشد. حاکمان چین با آن چه که به نظر آنان معامله تحقیرآمیز ارائه شده از سوی غرب و اعطای امتیازات به چین تنها در صورت رفتار در آن چارچوب است ناخرسند می باشند و آن را نوعی تحقیر و توهین نسبت به چین قلمداد می کنند. آنان باور دارند امتیازات به عنوان یک قدرت در حال ظهور باید در راستای منافع آنان باشد. در واقع، برخی در چین گمان می‌کنند که آمریکا هرگز با آن برابر رفتار نخواهد کرد و احمقانه است که تصور کنیم چنین چیزی ممکن می باشد.   من نسبت به تفسیر نادرست جاه طلبی های چین هشدار می دهم. در واشنگتن گفته می شود چین خواستار سلطه بر جهان است. واقعیت آن است که چین می خواهد قدرتمند باشد اما به معنای هیتلری به سوی سلطه بر جهان گام بر نمی دارد. چینی ها به نظم جهانی این گونه فکر نمی کنند یا هرگز این گونه فکر نکرده اند.   در مورد آلمان نازی جنگ اجتناب ناپذیر بود زیرا آدولف هیتلر به آن نیاز داشت اما مورد چین متفاوت است. من با بسیاری از رهبران چین از جمله "مائوتسه تونگ" ملاقات کرده بودم. برای مثال، او در تعهد ایدئولوژیک خود تردیدی نداشت اما این موضوع همیشه با حس عمیق توجه به منافع و توانایی های چین ادغام شده بود. نظام چین بیش از آن که مارکسیستی باشد کنفوسیوسی است. این موضوع به رهبران چین می آموزد که به حداکثر قدرتی که کشورشان قادر است دست یابند و به دنبال کسب احترام برای دستاوردهای شان باشند.   رهبران چینی می خواهند به عنوان قاضی نهایی نظام بین الملل در مورد منافع خود شناخته شوند. اگر آنان به برتری ای دست یابند که واقعا بتوان از ان استفاده کرد آیا به سوی تحمیل فرهنگ چینی سوق پیدا حواهند کرد؟ این پرسشی است که من پاسخ آن را نمی دانم. غریزه ام می گوید پاسخ این پرسش منفی است. با این وجود، باور دارم که امریکا با ترکیبی از دیپلماسی و زور توانایی جلوگیری از تحقق آن شرایط را دارد.   یکی از پاسح های طبیعی امریکا به چالش متوجه از سوی جاه طلبی چین می تواند ارزیابی راهی برای شناسایی چگونگی حفظ تعادل بین دو قدرت باشد. راه دیگر ایجاد گفتگوی دائمی بین چین و امریکا و راه های دستیابی به آن است. چین در تلاش است نقشی جهانی ایفا کند. ما باید در هر مرحله ارزیابی کنیم که آیا مفاهیم نقش استراتژیک با یکدیگر سازگار هستند یا خیر. اگر این سازگاری وجود نداشته باشد بحث استفاده از زور مطرح خواهد شد. آیا وجود چین و ایالات متحده بدون تهدید جنگ همه جانبه میان دو کشور امکان پذیر است؟ من فکر می کردم و اکنون نیز فکر می کنم که امکان پذیر است. با این وجود، موفقیت تضمین شده نیست و ممکن است با شکست همراه باشد. بنابراین، ما باید از نظر نظامی به اندازه کافی قوی باشیم تا بتوانیم با آن وضعیت مواجه شویم.   آزمون فوری نحوه رفتار چین و آمریکا در مورد تایوان است. به یاد می آورم که در اولین سفرم به چین برای ملاقات با مائو پرزیدنت نیکسون را در سال 1972 میلادی همراهی کردم. در آن زمان تنها مائو صلاحیت مذاکره بر سر آن جزیره را داشت. هرگاه نیکسون موضوع مشخصی را مطرح می ‌کرد مائو می‌گفت: "من یک فیلسوف هستم. من با این موضوعات سر و کار ندارم بگذارید جئو ئن لای و کیسینجر در این مورد بحث کنند. با این وجود زمانی که نوبت به تایوان رسید موضع او بسیار صریح بود. او گفت: "عده ای ضد انقلاب حضور دارند. ما اکنون به تایوان نیاز نداریم و می توانیم 100 سال صبر کنیم اما روزی آن جزیره را طلب خواهیم کرد. با این وجود، تا آن روز فاصله زیادی باقی مانده است".   تفاهم ایجاد شده بین نیکسون و مائو تنها پس از 50 سال از 100 سال فرض شده توسط مائو توسط ترامپ لغو شد. ترامپ قصد داشت با گرفتن امتیاز از چین بر سر تجارت وجهه سرسختانه خود را تقویت کند. در این میان، دولت بایدن نیز از خط مشی ترامپ در قبال چین اما با لفاظی های لیبرال پیروی کرده است. من اگر در قدرت بودم چنین مسیری را در رابطه با تایوان انتخاب نمی کردم زیرا وقوع یک جنگ به سبک اوکراینی در تایوان آن جزیره و اقتصاد جهان را ویران می کند. هم چنین، وقوع جنگ در تایوان می تواند باعث تشدید هراس رهبران چین از آشوب در داخل سرزمین اصلی چین شود.   ترس از جنگ زمینه ای برای امید ایجاد می کند. مشکل اینجاست که هیچ یک از طرفین فضای زیادی برای دادن امتیاز ندارند. هر رهبر چینی بر ارتباط کشورش با تایوان تاکید کرده است. با این وجود، ترک تایوان بدون تضعیف موقعیت امریکا در نقاط دیگر نیز کار آسانی نخواهد بود.   راه برون رفت از این بن بست بنابر آن چه من در تجربه کاری ام آموختم کاستن شدت دمای تنش میان دو کشور و سپس اعتماد سازی تدریجی و ایجاد یک رابطه کاری است. به گمانم پرزیدنت بایدن به جای فهرست کردن تمام نارضایتی هایش از چین بهتر است به همتای چینی اش بگوید ما دو خطر بزرگ برای صلح در حال حاضر داریم در لحطه ای که ظرفیت بالقوه نابودی بشریت وجود دارد. در آن صورت دو طرف بدون اعلام رسمی موضع به دنبال خویشتن داری خواهند بود.   من در این روند هرگز موافق بوروکراسی در امر سیاستگذاری نیستم بلکه مایل هستم گروه کوچکی از مشاوران را ببینم که دسترسی آسانی به یکدیگر دارند و به طور ضمنی با همدیگر کار می کنند. هیچ یک از طرفین اساسا موضع خود را در مورد تایوان تغییر نمی دهد اما آمریکا مراقب نحوه استقرار نیروهای خود خواهد بود و سعی می کند این سوء ظن را ایجاد نکند که از استقلال جزیره حمایت می کند.   توصیه دوم من به رهبران آن است که اهدافی را تعریف کنند که بتواند باعث جذب افراد شود. برای دستیابی به اهداف ابزارهای قابل توصیف را بیابند. تایوان اولین منطقه از چندین منطقه ای است که ابرقدرت ها می توانند زمینه های مشترک برای کار با یکدیگر پیدا کنند و ثبات جهانی را تقویت نمایند.   من نسبت به پیشنهاد "جانت یلن" وزیر خزانه داری درباره امکان همکاری امریکا و چین در عرصه تغییرات آب و هوایی و اقتصاد تردید دارم و گمان نمی کنم کمک زیاد به اعتمادسازی یا ایجاد تعادل بین دو ابرقدرت کند. در مورد اقتصاد خطر آن است که دستور کار تجارت از سوی شاهین هایی در امریکا ربوده شود که اصولا تمایلی به دادن فضایی برای توسعه روابط با چین ندارند. این نگرش "همه یا هیچ" تهدیدی برای جستجوی گسترده تر راه حلی به منظور تنش زدایی خواهد بود. اگر آمریکا می خواهد راهی برای زندگی با چین پیدا کند، نباید تغییر رژیم در چین را به عنوان هدف تعیین کند.   برخی از آمریکایی ها معتقدند که چین شکست خورده، دموکراتیک و صلح آمیز خواهد شد. با این وجود، علیرغم آن که من نیز ترجیح می دهم چین یک کشور دموکراتیک باشد هیچ گونه شواهد تاریخی ای نمی بینم که از چنین فرضیه ای دفاع کند. فروپاشی چین کمونیستی به احتمال زیاد منجر به بروز یک  جنگ داخلی خواهد شد که به درگیری ایدئولوژیک تبدیل می شود و تنها به دامنه بی ثباتی می افزاید. در نتیجه، به نفع ما نیست که چین را به سوی فروپاشی سوق دهیم.   امریکا به جای خالی کردن زیر پای چین باید اذعان کند که پکن منافعی دارد. یک مثال خوب برای این موضوع اوکراین است. "شی جین پینگ" رئیس جمهور اوکراین به تازگی برای نخستین بار از زمان تهاجم روسیه علیه اوکراین در فوریه سال گذشته با "ولودیمیر زلنسکی" همتای اوکراینی اش تماس گرفت. بسیاری از ناظران تماس شی را توخالی دانسته اند و می گویند برای آرام کردن اروپایی ها انجام شده زیرا آنان از نزدیکی چین به روسیه ناراضی هستند. با این وجود، من این اقدام را اعلام قصد جدی چین می دانم و دیپلماسی پیرامون جنگ را پیچیده تر خواهد ساخت اما ممکن است دقیقا فرصتی برای ایجاد اعتماد متقابل ابرقدرت‌ ها ایجاد کند.   در مورد جنگ اوکراین قطعا پوتین دچار خطای مخاسباتی و اشتباه در قضاوت درباره پایان جنگ شد اما غرب نیز بی تقصیر نبود چرا که باز گذاشتن امکان عضویت اوکراین در ناتو اقدامی بی ثبات کننده بود. وعده حفاظت ناتو از اوکراین بدون ارائه برنامه ای عملی باعث شد دفاع خوبی از اوکراین صورت نگیرد. این وضعیت نه تنها پوتین بلکه کل روس ها را خشمگین ساخته بود.   اکنون وظیفه اصلی پایان دادن به جنگ است بدون آن که زمینه ای برای دور بعدی درگیری فراهم شود. با این وجود، در هر آتش بسی روسیه احتمالا سواستوپل (بزرگ ‌ترین شهر کریمه و پایگاه دریایی اصلی روسیه در منطقه) را حفظ خواهد کرد. چنین توافقی که در آن روسیه برخی از دستاوردها را از دست می دهد اما برخی دیگر را حفظ می کند می تواند هم روسیه و هم اوکراین را در وضعیت ناراضی رها سازد.   این دستورالعملی برای رویارویی در آینده خواهد بود. ایده اروپایی ها در حال حاضر این است: ما اوکراین را در ناتو نمی خواهیم زیرا بسیار خطرناک خواهد بود اما آنان را مسلح می کنیم و پیشرفته ترین سلاح هار ا به آنان خواهیم داد. این ایده ای دیوانه وار است. نتیجه چنین رویکردی آشکار است: اوکراین تا حدی مسلح شده که بهترین تسلیحات را در اختیار خواهد داشت اما دارای کم ترین امکانات استراتژیک خواهد بود.   غرب برای برقراری صلح پایدار در اروپا نیاز به دو جهش ذهنی نیاز دارد. نخست پذیرش پیوستن اوکراین به ناتو به عنوان ابزاری برای مهار و هم چنین محافظت از آن است. نکته دوم آن که اروپا برای ایجاد یک مرز شرقی با ثبات نزدیکی با روسیه را مهندسی کند. البته با مشارکت چین به عنوان متحد روسیه و مخالف ناتو این کار حتی سخت تر خواهد شد. منافع چین ایجاب می کند که روسیه را از جنگ در اوکراین دست نخورده بیرون بیاورد. شی نه تنها شراکتی "بدون محدودیت" با پوتین دارد بلکه فروپاشی در مسکو با ایجاد خلاء قدرت در آسیای مرکزی که خطر پر شدن با یک "جنگ داخلی از نوع سوریه" را تهدید می کند چین را دچار مشکل خواهد ساخت.   پس از تماس زلنسکی و شی باور دارم که چین احتمالا خود را برای میانجی گری بین روسیه و اوکراین آماده می کند. من تردید دارم چین و روسیه بتوانند با یکدیگر همکاری کنند. میان دو کشور از دوره شوروی بی اعتمادی غریزی نسبت به یکدیگر وجود داشته است. من هرگز ندیده ام رهبری روسی در مورد چین چیز خوبی بگوید و بالعکس. چین و روسیه متحدان طبیعی یکدیگر نیستند.   چینی ها برای منافع ملی خود وارد دیپلماسی اوکراین شده اند. اگرچه چین از نابودی روسیه جلوگیری می کند اما این موضوع را برسمیت می شناسد که اوکراین باید یک کشور مستقل باقی بماند و نسبت به استفاده از سلاح های هسته ای هشدار داده است. چین حتی ممکن است تمایل اوکراین برای عضویت در ناتور ا بپذیرد. چین تا حدی با این موضوع موافقت خواهد کرد زیرا نمی خواهد با امریکا درگیر شود.   دومین حوزه ای که چین و آمریکا در آن نیاز به گفتگو دارند هوش مصنوعی است. هوش مصنوعی می تواند آفتی جهانی مشابه پاندمی ها را بر عرصه انسانی تحمیل کند. حتی کارشناسان هوش مصنوعی نمی‌دانند که قدرت آن چه اندازه خواهد بود. با این وجود، هوش مصنوعی ظرف مدت پنج سال به عاملی کلیدی در امنیت تبدیل خواهد شد و من ظرفیت بالقوه مخرب آن را با اختراع ماشین چاپ مقایسه می کنم که باعث انتشار ایده هایی شد که در ایجاد جنگ ویرانگر قرون شانزدهم و هفدهم میلادی نقش داشتند.   ما در دنیایی با قدرت تخریب بی سابقه زندگی می کنیم. با این وجود، باید دکترینی ایجاد کنیم که تسلیحات خودکار و غیر قابل توقف را متوقف سازد. اکنون محدودیتی برای این کار وجود ندارد زیرا هر بازیگری 100 درصد در برابر چنین وضعیتی آسیب پذیر است.   نمی توان هوش مصنوعی را متوقف کرد. بنابراین، امریکا و چین باید تا حدی از  قدرت خود به عنوان یک عامل بازدارنده استفاده نظامی کنند. دو کشور می توانند مشابه مذاکرات کنترل تهدید متوجه از جانب تسلیحات هسته ای به منظور محدود کردن تهدید متوجه از جانب هوش مصنوعی نیز مذاکراتی داشته باشند. نفس مذاکره باعث اعتماد سازی میان دو طرف می شود و سبب خواهد شد آنان بتوانند خویشتن داری کنند.   در این میان نقش رهبران نیز مهم است. من مدت هاست که به قدرت افراد باور دارم. دوگل به فرانسه اعتقاد به آینده را هدیه داد. جان اف کندی الهام بخش یک نسل بود. بیسمارک اتحاد آلمان را مهندسی کرده و با مهارت و خویشتن داری حکمرانی کرد. با این وجود، در شرایط فعلی اخبار 24 ساعته و رسانه های اجتماعی سبک دیپلماسی فردی را دشوارتر می سازند. فکر نمی کنم پرزیدنت بایدن امروز بتواند نماینده ‌ای با اختیاراتی که من از آن برخوردار بودم را به کشوری دیگر اعزام کند. با این وجود، مسئله بر سر تصمیم گیری در زمان ضرورت است.   متاسفانه ترامپ و بایدن خصومت را در امریکا به بالاترین حد خود رسانده اند و من نگران هستم وضعیتی مانند واترگیت به خشونت گسترده منجر شد و امریکا فاقد رهبری باشد. این در حالیست که در دوره ای که من کار می کردم رهبران سیاسی از هر دو حزب امریکا شب ها با یکدیگر شام می خوردند اما اکنون چنین کاری امکان پذیر نیست. آمریکا شدیدا به تفکر استراتژیک بلندمدت نیاز دارد. این چالش بزرگ ماست که باید آن را حل کنیم. اگر این کار را نکنیم، پیش ‌بینی‌ های شکست تحقق خواهند یافت.   من فکر می کنم این امکان وجود دارد که شما بتوانید نظم جهانی را بر اساس قوانینی ایجاد کنید که اروپا، چین و هند می توانند به آن بپیوندند. اگر به عملی بودن آن نگاه کنید می‌تواند به خوبی پایان یابد یا دست کم می‌تواند بدون فاجعه پایان یابد.   رهبران جهان مسئولیت سنگینی بر دوش دارند و باید رویکرد واقع گرایانه را برای رویارویی با خطرات پیش رو و یافتن چشم انداز راه حل در دستیابی به توازن نیروها و خویشتن داری از استفاده حداکثری از قدرت تهاجمی شان بیابند. این یک چالش بی سابقه و همزمان یک فرصت عالی است. آینده بشریت به این موضوع بستگی دارد. اما من به هیچ وجه برای دیدن آن زنده نخواهم بود.   منبع: اکونومیست

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: کیسینجر جنگ جهانی خویشتن داری هوش مصنوعی رهبران چین خواهد شد دو کشور میان دو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۸۳۶۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا فلسطین طی ۷ ماه جنگ همواره اصلی‌ترین موضوع جهانی بوده است؟

 جنگ طوفان الاقصی ۷ ماه قبل آغاز شد، اما از آن زمان تاکنون مساله نخست جهان بوده است. هیچ اتفاقی باعث نشده تا تمرکز جهانی از سرزمین‌های اشغالی خارج شود. این تمرکز به شکل دو‌سویه از سمت ملت‌ها و دولت‌ها بوده است؛ درحالی‌که طی جنگ اوکراین این دولت‌ها بودند که بر جنگ تمرکز داشتند. 

آنچه باعث شده جنگ غزه از نظر اهمیت در صدر موضوعات جهانی قرار گیرد، تاثیر‌گذاری آن بر اصلی‌ترین مولفه‌های زیست بشر است. به لحاظ موضوعی دو کلان مساله امنیت و اقتصاد که با امکان زندگی و رفاه درهم تنیده‌اند، دارای اهمیت بوده و هر پدیده‌ای که بتواند بیشتر بر روی آنها اثربگذارد در اولویت قرار می‌گیرد. 

جنگ غزه طی ۷ ماه گذشته بیش از هر رویداد دیگری این دو مولفه را تحت تاثیر قرار داده است. گرچه برخی پدیده‌ها در ابتدا تاثیراتی سهمگین دارند ولی اغلب به مرور از اهمیت آنها کاسته می‌شود، اما جنگ غزه هرچه به پیش رفته امواج سهمگین‌تری را روانه موضوعات کلان جهانی کرده است. اگر در ابتدا طوفان الاقصی احتمال گسترش جنگ به منطقه وجود داشت هرچه زمان به پیش رفت این احتمال نیز افزایش یافت. 

امنیت و اقتصاد جهان به جنگ غزه پیوند خورده‌اند. دلیل این پیوند ضمن آنکه به موقعیت جغرافیایی فلسطین مرتبط است بیشتر از آن به طرف‌های درگیر ارتباط دارد. محور مقاومت پس از اقدام غرب و رژیم در ایجاد ناامنی و تحریم اقتصادی در جغرافیای منطقه، تلاش کرده مشکلات مشابهی را به آنها تحمیل کنند. پس از ۷ اکتبر که غزه زیر آتش و تحت محاصره قرار گرفت گروه‌های مقاومت لبنانی و عراقی جنگ را به تل‌آویو تحمیل کردند. مقاومت لبنان مرز‌های شمالی را به آتش کشید و مقاومت عراق زیرساخت‌ها را هدف خود قرار داد. ایران و یمن نیز محاصره اقتصادی علیه رژیم را کلید زدند. 

این ناامنی و تهدید اقتصادی، اما تنها علیه رژیم اعمال نمی‌شد بلکه در دورنما و مجاورت خود حامیان صهیونیسم را نیز دربر‌می‌گرفت. گروه‌های مقاومت عراقی حملات به پایگاه‌های آمریکا را آغاز کردند و از سوی دیگر در شاخه اقتصادی اقدام یمن در دریای سرخ به چالش کشیدن رهبری غرب در تسلط بر تجارت جهانی تلقی می‌شد. یمن اعلام کرده بود تنها کشتی‌هایی را که راهی فلسطین اشغالی هستند هدف قرار می‌دهد. از این رو غرب به شکل مستقیم و در سطحی عظیم زیانی مالی را متحمل نمی‌شد، اما به شکل غیر‌مستقیم خارج شدن تسلط امنیت تجارت دریایی از دستش می‌توانست خسارتی جبران‌ناپذیر باشد.

تحولات نشان می‌دهد امنیت و اقتصاد جهان بیشتر از هر پدیده دیگری به جنگ فلسطین گره خورده‌اند. تا این جنگ ادامه داشته باشد تلاطم در شاخه‌های مختلف این دو موضوع جریان خواهد داشت. 

 امنیت
امنیت زیربنای زندگی است. بدون امنیت افراد زنده نمی‌مانند و یا فاقد آزادی هستند. بدون امنیت زندگی با هراس است و نمی‌توان به فکر پیشرفت بود. بدون امنیت همه چیز در ابهام و در معرض تردید است و از این رو انجام اقدامات بزرگ و زمانبر که می‌تواند گشایش‌های بزرگی داشته باشد، بیهوده‌اند. جنگ غزه امنیت را از جهات مختلفی در معرض التهاب قرار داده است. 

۱. حملات گروه‌های مقاومت به پایگاه‌های آمریکا در عراق و سوریه بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان را به چالش کشید. این حمله اقدامی علیه یکی از بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین ساختار‌های جهانی بود که پایگاه‌هایش سراسر کره خاکی را دربرگرفته‌اند. اگر آمریکا قصد پاسخ به آن را داشت، با افزایش زد و خوردها، تعداد کشته‌های این کشور بالا رفته و واشنگتن مجبور می‌شد در جنگی حضور یابد که با نبرد در افغانستان و عراق قابل مقایسه نبود. 

۲. آمریکا هرچند وارد جنگی بزرگ در منطقه نشده، اما ناگزیر از واکنش نظامی در عراق، سوریه و یمن شده است. در یمن انگلیس نیز آمریکا را همراهی می‌کند. این اقدامات ضمن افزایش ریسک ناامنی به رشد هزینه‌های نظامی دامن می‌زند. در برهه‌ای از جنگ مقامات نظامی آمریکایی اعتراف کردند هرهفته جنگ در دریای سرخ صد‌ها میلیون دلار هزینه دارد. 

۳. آمریکا به دلیل احتمال گسترش جنگ و همچنین برای زد و خورد‌های محدود مجبور شده سطح قوای نظامی خود در غرب آسیا را افزایش دهد که این مساله از طریق کاستن از سطح نیرو‌های آمریکایی از دیگر مناطق جهان تامین شده است. کاهش ظرفیت‌های آمریکا در این مناطقی برای واشنگتن شامل بروز ناامنی‌هایی است. 

۴. به عنوان نمونه توجه آمریکا به غرب آسیا در پی جنگ طوفان الاقصی باعث تضعیف قوای غرب در جنگ اوکراین در برابر روسیه شد که پیامد آن دست برتر مسکو در جنگ است. این کوتاهی تا جایی موثر بوده که برخی معتقدند حتی با وجود تصویب بودجه ۶۱ میلیارد دلاری برای اوکراین، تسلیحات لازم زمانی به دست این کشور خواهد رسید که در قسمتی از جنگ کار از کار گذشته است. 

۵. فعال شدن گروه‌های ضد‌صهیونیستی در غرب باعث هراس حکومت‌های غربی شده است. طی دو هفته اخیر آمریکا شاهد خیزش نهاد دانشگاه و اروپا نیز شاهد تظاهرات مسلمانان در حمایت از مردم فلسطین بوده است. 

۶. رژیم به عنوان بزر‌گ‌ترین دارایی استراتژیک آمریکا در منطقه در معرض تهدیدی جدی است. بر اساس محاسبات غرب تضعیف این دارایی استراتژیک می‌تواند امنیت این مجموعه را بکاهد. 

۷. درگیری‌ها در غرب آسیا می‌تواند به تشدید بحران مهاجرت به قاره اروپا منجر شود. این مساله به زعم مقامات اروپایی می‌تواند به افزایش جرم و جنایت و همچنین تهدیدات فرهنگی منجر شود. 

 اقتصادی

شاید باور آن سخت باشد که اقتصاد جهان به خاطر جنگ در ۳۶۰ کیلومتر مربع در غزه بیشتر از جنگ در ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع در اوکراین دچار خطر شده باشد. اوکراین ۱۷۰۰ برابر بزرگ‌تر از غزه است، اما ابعاد این جنگ فراتر از جنگ اوکراین، اقتصاد را گره زده است. 

۱. رژیم به عنوان محل سرمایه‌گذاری‌های غرب در منطقه دچار بحران شده است. تنها در یک نمونه ساخت یک کارخانه ۲۵ میلیارد دلاری شرکت اینتل که پیشرفته‌ترین شرکت آمریکایی در تولید ریزتراشه‌هاست، با مشکل مواجه شده است. 

۲. تجارت دریایی از مسیر دریایی سرخ به دلیل جلوگیری یمنی‌ها از عبور و مرور کشتی‌های تجاری رژیم دچار مشکل شده است. این اقدام تهدیدی برای آینده است. این تهدید نشان می‌دهد در صورت تشدید بحران انسانی در فلسطین، دیگران نیز که در این بحران دست دارند مجازات خواهند شد. این تهدید یک تهدید غیر‌مستقیم در خصوص مدیترانه هم به شمار می‌رود تا طرف‌های حامی تل‌آویو بدانند از آزادی عمل برای کشتار مردم فلسطین برخوردار نیستند. 

۳. در صورت وقوع درگیری‌های شدیدتر جریان انرژی از منطقه به بازار‌های جهانی دچار اخلال می‌شود. این اختلال تنها شامل کشتی‌های حامل سوخت و خطوط انتقال نیست، بلکه منابع تولید را نیز در‌بر‌می‌گیرد. عمق این اختلال تا جایی امکان پیش‌روی دارد که حتی پس از تخریب اجازه بازسازی فوری نیز به دارندگان داده نشود. 

 جنگ رژیم با چه کسانی؟ 

جنگ در غزه ابعاد مختلفی را در کلان مسائل امنیت و اقتصاد تحت تاثیر قرار داده و درگیری بزرگی را برانگیخته که در آن مجموعه‌های بزرگی حضور دارند. بسیاری از این مجموعه‌های سیاسی و انسانی پیش از این نیز در قضیه فلسطین حضور داشته‌اند، اما با توجه با ابعاد بزرگ‌تر جنگ کنونی، بیشتر از گذشته درگیر آن شده‌اند. رژیم به دلیل جنایت‌هایش نیازمند هرگونه کمکی از تمام متحدانش شده و در مقابل دشمنی‌های چندبعدی و چندوجهی را با خود برانگیخته است. در میان گروه‌هایی که به دشمنی رژیم برخاسته‌اند، همپوشانی‌هایی وجود دارد که پیچیدگی و درهم‌تنیدگی دشمنی با تل‌آویو را نشان می‌دهد. 

۱. مسلمانان با ۲ میلیارد جمعیت یک‌چهارم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. آنها در سراسر جهان پراکنده شده و به شکل دولتی و یا فرودولتی دارای قدرت هستند. از میان تقریبا ۲۰۰ کشور حاضر در جهان، ۴۹ کشور دارای اکثریت مسلمان هستند. رژیم به شکل ریشه‌دارتری نسبت به گذشته با مسلمانان سرشاخ شده است. 

۲. عرب‌ها در سراسر جهان و جهان اسلام پراکنده شده‌اند، اما در قالب اتحادیه عرب ۲۲ کشور با ۴۰۰ میلیون جمعیت حضور دارند. عرب‌ها هرچند ذیل جهان اسلام دسته بندی می‌شوند، اما تحولات خاص خود را دارند. به دلیل عرب بودن زبان ساکنان فلسطین جهان عرب توجه بالا و مضاعفی به قضیه فلسطین دارد. 

۳. تمدن ایرانی با محوریت کشور ایران و سرزمین‌های مجاور، با جهان اسلام همپوشانی دارد. این تمدن و به ویژه کشور ایران بنابه دلایل امنیتی رژیم را دشمن خود می‌دانند. پس از وقوع انقلاب اسلامی دلایل سازه‌انگارانه نیز به درک از تهدید از رژیم افزوده شده‌اند. 

۴. یهودیان ضدصهیونیسم دیگر دشمنان رژیم هستند که در قضایای اخیر فعال شده‌اند. بخشی از یهودیان تشکیل کشور یهودی را برخلاف تعالیم این دین می‌دانند. تعداد دیگری از یهودیان سکولار نیز تاسیس دولت یهودی بر روی سرزمین دیگر ملت‌ها را ناپسند می‌شمارند. 

۵. یهودیان و صهیونیست‌های لیبرال غرب‌نشین جنایت‌های رژیم را بر ضد منافع خود تلقی کرده‌اند. از نگاه این گروه اقدامات رژیم با آسیب به وجهه جهانی یهودیان باعث رشد و تقویت مجدد یهودی‌ستیزی در جهان خواهد شد. 

 تفاوت‌ها با جنگ اوکراین 

ابعاد بزرگ‌تر جنگ غزه نسبت به جنگ اوکراین در این بخش بررسی شده‌اند:

۱. در جنگ اوکراین، روسیه به طور مستقیم در برابر غرب قرار گرفته است. با این‌حال در جنگ کنونی جهان اسلام به همراه آزادی‌خواهان دربرابر دولت‌های غربی قرار گرفته‌اند که صف‌آرایی بزرگ‌تری را به لحاظ جمعیتی و گسترده استقرار نشان می‌دهد. هرچند استقرار روسیه در برابر غرب شکلی نظامی دارد، اما استقرار مدافعان قضیه فلسطین در حوزه فرهنگی و اجتماعی به شدت سنگین است. 

۲. جنگ اوکراین تنها به این کشور محدود است. به شکل دقیق‌تر جبهه نبرد و درگیری تنها در جنوب اوکراین جریان دارد. نوع جنگ نیز مسلحانه است. در جنگ غزه، اما جغرافیای جنگ و زد و خورد‌ها فراتر از غزه است، به گونه‌ای که از یمن، عراق، سوریه و تا خیابان‌های غرب عرصه زد و خورد هستند. 

۳. به لحاظ اخلاقی در جنگ اوکراین، این روسیه است که دچار مشکل شده است. در جنگ غزه، اما غلبه حیثیتی با جبهه فلسطین است و صهیونیست‌ها به همراه غرب شکست خورده‌اند. 

۴. تاکنون اوکراین علی‌رغم تبلیغات گسترده جنگ موفق نشده به شکل اجتماعی حمایت کشور‌های جهان را به خود جلب کند. حمایت‌ها بیشتر دولتی بوده و یا تبلیغات رسانه‌ای باعث شده مردم در نظرسنجی‌ها و نه در کف خیابان از روسیه انتقاد کنند. با این وجود قضیه فلسطین باعث ایجاد «بسیج اجتماعی» در جهان شده است. باید توجه داشت حمایت‌ها از اوکراین بیشتر در جهان غرب بوده، اما حمایت از فلسطین گستره جهان را در‌بر‌می‌گیرد. 

۵. جنگ اوکراین شرق اروپا را تحت تاثیر قرار داده و حتی در صورت گسترش جنگ، ایستگاه اول توسعه که بالتیک است همچنان در شرق اروپا قرار دارد. این جنگ به لحاظ دریایی دریای سیاه را تحت تاثیر قرار داده و در صورت گسترش جنگ دریای بالتیک به درگیری‌ها اضافه خواهد شد تا دو دریا ملتهب شوند. دریای سیاه و بالتیک به شکل مستقیم برای کشور‌های ساحلی آن دارای اهمیت بزرگی است. 

در جنگ غزه به شکل مستقیم دو منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا تحت تاثیر قرار گرفته‌اند و در عرصه دریا‌ها خلیج فارس، اقیانوس هند و دریای سرخ شاهد زد و خورد بوده‌اند. این جنگ همچنین احتمال دارد به دریای مدیترانه کشیده شود که اقتصاد تمام اروپا به آن وابسته است. خلیج فارس، اقیانوس هند و دریای سرخ که با شدت و ضعف درگیری‌ها در آنها ادامه دارد برای تمام جهان حائز اهمیت هستند. 

این بررسی نشان می‌دهد به لحاظ منطقه‌ای، دریا‌ها و اهمیت دریا‌ها جنگ غزه دارای برجستگی نسبت به جنگ اوکراین است.

منبع: روزنامه فرهیختگان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • اولین جشنواره خوشنویسی امیر فرهنگ و هنر در بیجار برگزار شد
  • پیش‌بینی رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۴
  • عکس| حرکت معروف و جذاب حسن یزدانی سوژه اتحادیه جهانی کشتی شد
  • قدرت چانه‌زنی؛ عامل اصلی تخصیص بودجه
  • چرا فلسطین طی ۷ ماه جنگ همواره اصلی‌ترین موضوع جهانی بوده است؟
  • برای نخبگان در حوزه‌های مختلف مسیر ویژه‌ای باز خواهیم کرد
  • شاید ما در حال حاضر در یک جنگ جهانی هستیم!
  • خودکشی در ایران کمتر از آمار جهانی
  • خودکشی ایرانی ها، کمتر از میانگین جهانی
  • گنجی که فقط کچل‌ها دارند